آ یا می دانید اسکیزو فرنی چیست؟
اسکیزوفرنی از گیج کننده ترین و ناتوان کننده ترین اختلال های روانی است. اسکیزوفرنی یک سندرم و از نوع بالینی محسوب می شود.اگر بخواهیم اختلالی را نام ببریم که بیشتر با مفاهیم دیوانگی و جنون تطابق بیشتری داشته باشد،همین اسکیزوفرنی است. در این اختلال بیمار نمی تواند به روابط معنا بدهد،بین افکار و هیجانهای بیمار همخوانی وجود ندارد و آخر اینکه ذهن بیمار پر از اندیشه های غلط و مفاهیم غیر منطقی است .امیل کراپلین اولین کسی بود که در 1893 میلادی ، این اختلال را به عنوان یک سندرم توصیف کرد. اما مفاهیم جدید درباره این بیماری بیشتر توسط ایوجی بلوئر و کورت اشنایدر شکل گرفته است امیل کراپلین فقط به عنوان یکی از پیشگامان روان پزشکی جدید این اختلال را به عنوان زوال عقل زود رس بیان کرد و کمی در مورد حالات آن توصیف و تشریح کرد.
ایوجن بلوئر یک روانپزشک سوئیسی بود که این اختلال را به عنوان «دیمنشیاپریگوس»نام گذاری کرد.اسکیزوفرنی یک واژه یونانی محسوب می شود و اگر بخواهیم این کلمه را تجزیه کنیم اسکیزو به معنی دو نیمه شدن و فرن به معنی مغز است .بلوئر اعتقاد داشت که ویژگی اصلی این سندرم گسسته شدن کارکردهای مغز می باشد. کارکردهای مغز شامل شناخت ،احساسات و پاسخهای هیجانی و رفتار می باشد.علاوه بر این بلوئر معتقد بود که اسکیزوفرنی دارای چهار ویژگی اصلی می باشد که امروزه این چهار ویژگی تحت عنوان چهار A بلوئر معروف است چهار A Aبه این معنی است که اول هر اختلال با حرف A شروع می شود. این چهار ویژگی عبارتند از:1- همخوانیها (Associotion ) 2- عاطفه (Affect ) 3- دو گانگی احساس یا دو سوگرایی (Ambivalence ). 4-در خود ماندگی (Autism ). یکی دیگر از کسانی که در توسعه و گسترش مفاهیم جدید اسکیزوفرنی تاثیر بسیار داشت، کورت اشنایدر روان پزشک آلمانی است . قابل توجه ترین سهم اشنایدر ، متمایز ساختن برخی ویژگی بود که هسته ای اصلی تشخیص اسکیزوفرنی محسوب می شود .این ویژگی ها تحت عنوان نشانه های مرضی درجه اول و نشانه های مرضی درجه دوم محسوب می شوند کورت اشنایدر معتقد بود نشانه های درجه اول ،فقط مختص این اختلال است ولی نشانه های مرضی درجه دوم را نه فقط در اسکیزوفرنی بلکه در سایر سایکوزها و اختلالات غیر سایکوتیک از قبیل اختلالات شخصیت ، می توان یافت .نظریه های کراپلین ، بلوئر و اشنایدر در فرم اصلاح شده نظام تشخیصی DSM موثر واقع شده است.
1- سایکوزهای کوتاه مدت:
با اینکه برخی افراد در حوزه روانپزشکی ، تمایل دارند که رفتار سایکوتیک را به اسکیزوفرنی پیوند بدهند ولی حمله های سایکوتیک کوتاه که تا حد اسکیزوفرنی پیشرفت نمی کنند وجود دارد. در DSM IV اختلال سایکوتیک کوتاه مدت یا زودگذر ، در مورد نوعی اختلال سایکوتیک که از یک روز تا یک ماه به طول می انجامد به کار رفته است . نوع دیگری از این سایکوتیک نیز وجود داردکه تحت عنوان سایکوتیک زود گذر پس از زایمان نامیده می شود. این اختلال در چهار هفته اول بعد از وضع حمل ظاهر می شود.
2- اختلال اسکیزوفرنی شکل :
دراین اختلال رفتارهای نا بهنجار شبیه اسکیزوفرنی دیده می شود، اما مدت آن کمتر از شش ماه و دست کم یک ماه است.
3- اختلال اسکیزو افکتیو :
طیف اسکیزوفرنی می تواند شامل این اختلال نیز باشد. این اختلال عبارت است از رفتارهای سایکوتیک دوام دار و آشفتگی های خلقی که شبیه آن در اختلالات خلق دیده می شود مانند مانی و افسردگی این اختلال یک اختلال نافذ بوده و تاثیر وسیعی بر جریانهای روانشناختی از قبیل شناخت ، عاطفه و رفتار می گذارد . از نظر سنتی اسکزوفرنی را اختلال در تفکر می باشد برخلاف روانپزشکان ، نظام تشخیص (DSM ) هیچ تاکیدی ندارد که کدام یک از این علائم اصلی هستند یا نه ، بلکه بیشتر بر وجود توهم و هذیان از ویژگی های بارز این اختلال است . که هر کسی می تواند متوجه این حالات عجیب و غریب بشود (کسانی که حداقل چند واحد آسیب روانی گذرانده باشند).
4- هذیان:delusion:
یک ویژگی مهم اسکیزوفرنی وجود هذیان است . باور هایی که با واقعیت هماهنگ نمی باشند . ما در این مبحث فقط به محتوی هذیانها اشاره می کنیم ، چرا که آنها بیشتر حائز اهمیت هستند .
1- هذیان گزند وآسیب: در این هذیان شخص باور دارد که در معرض تهدید یا توطئه قرار دارد .
2- هذیان کنترل شدگی : این اعتقاد که افراد دیگر افکار و احساسات و اعمال شخص را ، کنترل می کنند.
3- هذیان اشاره : در این هذیان شخص باور دارد که زندگی وی در مجلات وروزنامه ها وتلویزیون منعکس می شود .
4- هذیان گناه وتفسیر: شخص باور داردکه گناه غیر قابل بخششی مرتکب شده و یا آسیب بزرگی بر دیگران وارد ساخته است.
5- هذیان خود بیمار انگاری: اعتقاد به اینکه شخص از یک بیماری بدنی پنهانی رنج می برد . البته اگر بخواهیم بین این هذیان و اختلال خود بیمار انگاری که جزو گروه اختلالت سوماتوفرم (شبه جسمی ) است، تفکیک قائل شویم ، با یک مثال این تفکیک را توضیح می دهیم : در حالی که یک فرد خود بیمار انگار از بیماری کبد یا تومور مغز شکایت می کند، بیمار اسکیزو فرنیک ادعا می کند که کبد وی تکه تکه شده و مغز وی کپک زده است یعنی طرز فکر بیمار در این دو مورد فرق می کند این هم بر می گردد به اختلال تفکر که ویژگی اسکیزوفرنی است .
6-هذیان نیستی : شخص باور دارد که دیگران یا کل جهان دیگر وجود ندارد.
7- هذیان بزرگ پنداری : شخص اعتقاد دارد که یک فرد مشهور و قدرتمند است ، چینن هذیانی ممکن است بصورت یک هویت خیالی پایدار تبلور پیدا کند.
توهم : Hallucination:
بسیاری از بیماران مبتلا به اسکیزو فرنیک چیزهای را که ادراک می کنند که وجود ندارد . این ادراکها چون با وجود محرکهای خارجی مناسب هماهنگ نیست، توهم نامیده می شود.توهم ها در کنترل شخص نبوده و خود به خود اتفاق می افتند . اسکیزو فرنیک های بسیاری تشخیص می دهند که صداهای که می شنوند (فقط در سرآنها) هستند. در بین توهمها ، توهمهای شنوایی معمولترین هستند وپس از آن توهمهای دیدار ی وسپس توهمهای حسی دیگر دیده می شوند. البته این که می گوئیم توهم شنوایی بیشترین درصد را شامل می شود ، به این خاطر است که تخقیقات نشان می دهند: 50% بیماران دچار توهم شنوایی هستند ولی فقط 9% درصد از بیماران دچار توهم دیداری هستند.
مطالب جالب و در عیـن حـال مضـحکی در مـورد عـصبانیت
وجـود دارد. در ایـن زمـان بیشتـر افـراد احسـاسـات خـود را
همانطور که هست بروز می دهند و کمتر به نظر می رسد
که شرایط اطراف خود را در نظر بگیرند.
اما آیا احساسی بـالاتر از ایـن وجـود دارد کـه بـتـواند باعث
ایجاد سوء تفاهم شود؟تعداد بسیار زیادی از افراد معتقدند
که فرو خوردن خشم به بدن آسیب وارد می کند. عصبانیت
نـوعی فشـار روحـی است کـه بـاید ابـراز شـود. هـمچنـیـن
انفجار ناگهانی خشـم و یـا نـگـه داشتـن آن برای یک مدت
زمان طولانی، گزینه درستی محسوب نمی شود. از آنجایی که عصبانیت به واسطه ی تحریک شدید سیستم عصبی بدن اتفاق می افتد، تاثیرات جانبی نامناسبی را بر روی قسمت های مختلف بدن می گذارد. سبب ایجاد نوسان در دستگاه تنفسی و بروز اختلالاتی در سیستم گوارشی می شود. نهایتاً باید اذعان داشت که توان فکر کردن صحیح را از شما می گیرد.
البته نمی توان به طور تضمینی اظهار داشت که ابراز خشم و عصبانیت اوضاع را از آن چیزی که هست بهتر می کند. نمی توان گفت که در اکثر موارد تخلیه هیجانی در افرادی که خشونت و عصبانیت خود را بروز می دهند، اتفاق می افتد. تبدیل عصبانیت به لغات و ابراز آنها در رفتار تضمین نمی کند که عواطف شما قابل کنترل تر خواهند شد. فقط این کار شدت احساسات فرد را بالا می برد. حتی این امر می تواند در همان زمان آسیب هایی را به افرادی که در سوی دیگر قرار دارند نیز وارد کند.
اغلب افراد در کنترل خشم و احساسات منفی خود با مشکل مواجه هستند. عصبانیت از جمله احساساتی است که از نظر اکثر مردها "قابل قبول" است؛ اما این بدان معنی نیست که زمانیکه فرد دیگری در مقابل آنها از خود عصبانیت نشان می دهد، آنها برخورد مناسبی را در برابر او از خود نشان دهند.
در بسیاری از فرهنگ ها، خانم ها برای کنترل خشم و عصبانیت خود تحت فشار قرار می گیرند؛ اما گاهی اوقات آنقدر در کنترل خشم خود موفق می شوند و آنرا درون خود حل می کنند که گویی اصلاً عصبانیتی وجود نداشته.
از آنجایی که عصبانیت یک احساس منفی قوی بوده و باعث ایجاد ناراحتی در افراد میشود، معمولاً اینطور گفته می شود که ایجاد آن هم درست نیست. چند نفر از ما در طول زندگی خود از دیگران شنیده ایم که باید از بروز یک چنین احساسی در خود جلوگیری کنیم. از همان دوران بچگی همه به ما می گفتند که: "اگر احساس می کنی عصبانی شده ای می توانی به اتاقت بروی و هر زمان که عصبانیتت بر طرف شد نزد ما برگردی."
نتیجه تمام این مطالب این است که هیچ کس یاد نمی گیرد که چگونه به درستی میتواند خشم خود را کنترل و مدیریت کند. گاهی اوقات زمانی که افراد عصبانی میشوند حتی نمی توانند متوجه شوند که عصبانی هستند. برخی دیگر هم آنقدر عصبانیت خود را پنهان می کنند، تا بالاخره یک مرتبه از طریق لغات و کارهای اهانت آمیز آنرا بروز می دهند.
تحقیقات گویای این مطلب هستند که توانایی تشخیص و نامگذاری صحیح احساسات و صحبت کردن رک و پوست کنده در مورد آنها تا زمانیکه آن احساس به طور کامل درک شود، سبب می شود که احساسات منفی به خودی خود از هم پاشیده شوند و پیرو آن مطلب برانگیختگی روانی نیز تا حد بسیار زیادی کاهش پیدا می کند.
اما تا زمانیکه فرد احساس کند عصبانیتش غیر قابل قبول است همچنان در حالت برانگیختگی احساسی باقی خواهد ماند و نمی تواند به درستی درک کند که در دنیای اطراف او چه اتفاقاتی در حال روی دادن هستند، نمی تواند کنترلی بر روی حرکات بیرونی خود داشته باشد و تمام ذهنش بر روی خشم درونی اش معطوف می شود. این قبیل افراد دچار احساسات منفی زیادی شده و همیشه پریشان حال خواهند بود. همچنین تمایل شدیدی دارند که احساسات خود را به خارج بروز ندهند. تصور کنید که با یک چنین عملکردی چگونه باعث ایجاد سوء تفاهم میان دوستان و همسر خود میشوند! این به آن خاطر است که آنها احساسات خود را پنهان می کنند و همین امر سبب برزو استرس و اضطراب در درون آنها می شود.
گاهی اوقات در میان گذاشتن این مطلب که چرا ناراحت هستیم، در ما آرامش ایجاد می کند، به ویژه اگر دلیل ناراحتی خود را به فرد مقابل بگوییم. روانشناسان بر این باورند که احساس آرامشی که در یک چنین شرایطی به ما دست می دهد، به دلیل تخلیه شدن نیست بلکه به این خاطر است که احساسات خود را شناسایی کردیم، آنها را مخاطب قرار داده و برای یافتن راه حل بر روی آنها کار کرده ایم.
این امر نکات مثبتی را که عصبانیت می تواند در بر داشته باشد، به وضوح برای ما روشن می کند. همین مسئله خود میتواند به عنوان نوعی مشوق قوی برای تغییر نگرش های منفی ما به حساب رود. این امر ما را تشویق می کند که در مورد چیزهایی که ما را اذیت می کنند راحت تر بتوانیم صحبت کنیم.
اما موفقیت اصلی زمانی حاصل خواهد شد که بدانیم چگونه می توان این کار را به شیوه صحیح انجام داد، چرا که خشونت ممکن است سبب شود که ما عکس العمل بیش از اندازه تند از خود نشان دهیم. بنابراین اولین و مهمترین کاری که باید انجام دهید، این است که گنجایش فردی خود را افزایش دهید تا هر مسئله کوچک و جزئی نتواند شما را ناراحت کند و سپس به سمت یافتن راهی سازنده قدم بردارید.
آیا شما هم از آن دسته افراد هستید که برای خطاها و ضعف های خود بهانه تراشی می کنند؟ اگر اینطور هستید، دیگر زمانش رسیده که دلیل آن را بفهمید و در پی رفع این عیب باشید.
این عادت ممکن است تاثیرات متفاوتی بر دیگران داشته باشد، می تواند باعث عدم اطمینان و اعتماد آنها به شما شود، یا اینکه از نظر آنها فردی پارانویی و ظنین به خود تلقی شوید. البته ممکن است شما در جنبه های کاری، شخصی و خانوادگی، فردی محکم، رُک، و محترم باشید، اما اگر همیشه نقص ها و کمبودهای خود را با بهانه تراشی بپوشانید، تاثیری منفی بر سایرین خواهید گذاشت.
راه حل این مشکل تحت کنترل خودتان است. دیگر زمانش رسیده که این عادت بهانه تراشی را دور بریزید.
بهانه هایتان را بشناسید
می دانید که اگر کسی شما را با بهانه تان رو برو کند، حتی به حالت شوخی، برایتان دردسرساز می شود. بدتر اینکه ممکن است اعتماد خود را از دست بدهند و دیگر به حرفهایتان اطمینان نکنند. شما را به عنوان فردی که به قول های خود عمل نمی کند، تقصیر را بر گردن دیگران می اندازد، و مسئولیت خطاهای خود را به عهده نمی گیرد، بشناسند. شما را فردی تصور خواهند کرد که همیشه کارها را به تعویق می اندازید، و با اینکه می دانید از عهده ی انجام کاری بر نمی آیید، مسئولیت آن را می پذیرید.
دیگر کسی روی شما حساب نخواهد کرد. دوستان و همکارانتان اگر بخواهند از کسی در خواست کمک کنند، شما را آخرین نفر قلمداد خواهند کرد.
مطمئن باشید دیگر زمان تغییر فرا رسیده است. باید اطمینان اطرافیان را دوباره جلب کنید.
"علت اصلی مشکلاتی که در آن گیر می افتید، فقط خودتان هستید."
اهداف شما
برای برگرداندن نظر اطرافیان و جلب اعتماد آنها به خودتان، باید تلاش کنید تا خصوصیات بهانه تراشی خود را کنار بگذارید. اهداف شما برای تغییر باید چنین باشند:
بهانه تراشی دیگر کافی است...
دیگر دوران بهانه تراشی هایتان به سر آمده است. این 10 قدم را با ما دنبال کنید تا این عادت را از خود دور کنید.
1. با واقعیات روبه رو شوید
مثل همه ی عادت های دیگر، اولین قدم برای ترک آن این است که بفهمید دچار این مشکل هستید. کار را عقب نیندازید و فکر نکنید مشکلتان به خودی خود برطرف میشود. خانواده و دوستانتان دیگر بهانه هایتان را قبول نمی کنند، خودتان هم باید همین کار را بکنید.
2. بر خودتان چیره شوید
به خاطر اینکه هیچوقت نخواسته اید برای بهانه تراشی هایتان خود را مسئول بدانید، شاید تصور می کرده اید که سایرین با شما چپ افتاده اند. اما دیگر باید این تصورات را کنار بگذارید. همیشه افرادی وجود دارند که با شما موافق نباشند، بناحق از شما انتقاد کنند، یا اینکه به شما بی احترامی کنند. اما سعی نکنید برایشان بهانه تراشی کنید تا به آنها بفهمانید که اشتباه می کنند. با اینکار فقط همه چیز را بدتر می کنید.
3. آنچه در توانتان است انجام دهید
اگر خودتان را به کارهایی محدود کنید که از عهده ی انجام آنها برمی آیید، دیگر نیازی نیست که بعدها به خاطر قصور و کم کاری خود بهانه تراشی کنید. وقتی کاری به شما پیش می آید برای قبول کردن یا نکردن آن همیشه رک و رو راست باشید. اگر فکر میکنید قادر به انجام آن نیستید، هیچ اجباری به قبول آن ندارید.
4. صادق باشید
بهانه تراشی نیز به اندازه ی دروغگویی استرس زاست. به این علت که باید به یاد داشته باشید که برای افراد مختلف دقیقاً چه بهانه ای آورده اید. صادق باشید و خودتان را از شر این استرس ها راحت کنید. با بهانه تراشی هم خودتان و هم اطرافیانتان را در وضعیتی نامطمئن و ناراحت قرار خواهید داد.
5. شکایت کردن را کنار بگذارید
مطمئن باشید انتقاد کردن بیجا و یکسره از اطرافیانتان باعث بالا بردن ارج و قرب خودتان نمی شود. از شانه خالی کردن و در رفتن از زیر بار مسئولیت ها دست بردارید و سعی نکنید خطاهای خود را به گردن این و آن بیندازید. هر روز تاثیرات منفی بهانه تراشی را به خود متذکر شوید و خود را به سمت تغییر رهنمون کنید.
6. حرف بزنید، و بعد دیگر دهانتان را ببندید
یاد بگیرید که چطور بدون اینکه کیلومترها عذر و بهانه برای طرفتان سوار کنید، از او معذرت خواهی کنید. اگر سالگرد ازدواجتان را فراموش کرده اید، بهانه نیاورید، و کوتاهی خود را بپذیرید.
"آدم ها باید دست از انداختن تقصیرات و کوتاهی های خود به گردن محیط اطرافشان بردارند. و یاد بگیرند چطور مسئولیت های شخصی خود را با اعتقاد و ایمان بپذیرند."
--آلبرت شوایتزر—
7. انتقادپذیر باشید
اشتباهات، خطاها و کوتاهی های خود را به گردن بگیرید، اما اجازه ندهید منتقدان و ایراد گیران اعتماد به نفس شما را از بین ببرند. وقتی درحال ترک عادت زشت بهانه جویی خود هستید، اجازه ندهید کسی شما را دوباره مجبور به بازگشت به آن عادت ناپسند کند. وقتی کسی از شما انتقاد میکند، از او بخواهید در مورد آن بیشتر توضیح دهد. به جای بازگشت دوباره به گذشته، به دنبال راه های اصلاحی برای آینده تان باشید.
8. دوستی مشابه خود پیدا کنید
با یکی از دوستان نزدیک یا همکارانتان که او هم مشکلی شبیه به شما دارد، برای ترک این عادت شرط بندی کنید. در این صورت رغبت بیشتری برای ترک عادت خود پیدا خواهید کرد و علاوه بر آن کسی را دارید که زمانی که خواستید کارهای گذشته تان رادوباره از سر گیرید، به شما تذکر دهد.
9. با خود قرارداد ببندید
اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود را با آخرین مهلت دستیابی به آنها، در جایی بنویسید. قرارداد را تاریخ زده و امضاء کنید و از شاهدی هم بخواهید که پای آن را امضاء کند. وقتی اهدافتان را به صورت نوشته ببینید، تاثیر بیشتر و عمیقتری بر شما خواهد داشت، به خصوص اینکه کسی هم پیوسته بر اعمال و رفتارهای شما نظارت داشته باشد.
10. طلب همکاری کنید
به جای اینکه وقت و انرژی خود را صرف ساختن عذر و بهانه کنید، به دنبال راه حل باشید. اگر هر روز دیر به اداره می رسید، از دوستتان بخواهید که صبح ها شما را بیدار کند. اگر دوستانتان گله می کنند که همیشه نیم ساعت دیرتر به مهمانی ها میرسید، به جای بهانه تراشی، با شوخی و خنده به آنها بگویید که نیم ساعت زودتر دعوتتان کنند. حتی اگر لازم باشد به افراد متخصص مراجعه کنید تا شما را برای ترک این عادت یاری دهند.
دیگر هیچ بهانه ای نیاورید!
صحت و سلامت شما جزء وظایف و مسئولیت های خودتان است. خودتان می توانید انتخاب کنید، می توانید فردی بهانه تراش باشید که مسئولیت هیچ کاری را بر عهده نمی گیرد و تقصیرها را بر گردن دیگران می اندازد و دیگران هیچ اعتمادی به او ندارند، اما مطمئناً با صداقت، انگیزه و اعتماد به نفس، شادتر و سلامت تر زندگی خواهید کرد.
نحوه ی برخورد شما با اتفاقات پیرامونتان یکی از عوامل شکل دهنده در تصور و نظر اطرافیانتان را درمورد شما است. برای تغییر تصویر ذهنی دیگران از شما هیچوقت دیر نیست. به همه نشان دهید که می خواهید تغییر کنید و این عادت بد را کنار بگذارید. سعی کنید حس اعتماد آنها را دوباره به خود جلب کنید. به جای بهانه تراشی، به دنبال راه حل باشید. درست است که ترک عادت وقت و انرژی زیادی می برد، اما مطمئن باشید ارزشش را دارد .
همه ما انسانها درطول زندگیمان مرتکب اشتباه میشویم.
تـنها سوالی که پیش می آید این است که: آیا آنقدر عاقل
هستید که از این اشتباهات درس بگیرید؟